روانشناسی

تعاملات نوزاد و مراقب

وقتی بچه بودی کی ازت مراقبت میکرد؟ شاید اکثراً یکی از والدین، پدربزرگ و مادربزرگ یا یکی دیگر از بستگان بود. شاید شما یک والد سرپرست داشته اید یا از چندین کارگر مهدکودک مراقبت دریافت کرده اید. شخصی که بیشتر همراه شما بود و نیازهای ضروری شما را تامین می کرد، مراقب اصلی شما بود.

تعریف تعامل نوزاد مراقب

در علم روانشناسی، تعاملات بین مراقب و نوزاد، برقراری تعامل بین نوزادان و یا نوزادان با خانواده و کسانی که از آنها مراقبت میکنند، می باشد. این تعاملات راهی برای به وجود آمدن دلبستگی بین مراقب و نوزاد خواهد بود. دلبستگی یعنی ایجاد یک پیوند عاطفی با شخص دیگر است که باعث به وجود آمدن امنیت و نزدیکی بین آنها می شود.

دلبستگی یک پیوند عاطفی متقابل در رابطه بین مراقب و نوزاد است. تعاملات متقابل پیوند را تقویت می کند. در روانشناسی، نمونه هایی از تعاملات مراقب و نوزاد، تعامل متقابل و همزمانی تعاملی است.

یکی دیگر از موارد تعامل با نوزاد توجه به وضع سلامتی و بهداشتی او می باشد. نوزاد را باید به موقع برای چکاپ پیش دکتر برد. مثلا بهترین متخصص چشم پزشک، بهترین متخصص کودکان و .. . یکسری درمان های خانگی را یاد گرفت مثلا پایین آوردن تب نوزاد، درمان خانگی جوش صورت نوزاد  و..

عمل متقابل

هنگامی که نوزاد و مراقب از یکدیگر پاسخ می گیرند، این نشانه ای از متقابل است.

تعامل متقابل زمانی است که مراقب یا شیرخوار تعامل را آغاز می کند و پاسخ متقابل را دنبال می کند.

متقابل بودن تعاملات معمولاً احساسات مهمی مانند راحتی، ایمنی یا نزدیکی را از مراقب یا نوزاد برمی انگیزد. این تعاملات معمولاً به شکل ارتباط غیرکلامی است. ارتباطات غیرکلامی شامل تماس چشمی، لبخند زدن، حالات چهره، صداها (به عنوان مثال، غرغر کردن) و لمس فیزیکی است. بوسیدن نوزاد و لمس صورت او باعث جوش زدن پوست او می شود. یادگیری  درمان خانگی جوش صورت نوزاد برای این مواقع مناسب است.

وقتی مراقب کودک شیرخوار را قلقلک می دهد، نوزاد لبخند می زند و مراقب می خندد. نوزاد نیز به نوبه خود در پاسخ به خنده مراقب، صداهای غرغر شادی تولید می کند.

همگامی تعاملی

کاندون و ساندر (1974) دریافتند که نوزادان یک روزه حرکات و پاسخ های خود را با ساختار آوایی (ریتم) گفتار بزرگسالان همگام می کنند. محققان یک تعامل “نوبت به نوبت” را گزارش کردند که در آن یک بزرگسال صحبت می کرد و نوزاد پاسخ می داد.

این یافته نشان می دهد که نوزادان می توانند در سنین پایین به صداها توجه کنند و با حرکات فیزیکی و حرکاتی که ممکن است در نگاه اول تصادفی به نظر برسند صحبت کنند. از طرز نگاه نوزاد هم می توان متوجه حالات و رفتار او شد اگر متوجه شدید واکنشی نشان نمی دهد نوزاد را پیش بهترین متخصص چشم پزشک ببرید.

همزمانی تعاملی زمانی اتفاق می‌افتد که یک فرد تعاملات دیگری را منعکس می‌کند، مانند حالات چهره و زبان بدن.

Meltzoff و Moore (1977) نمونه دیگری از همگامی تعاملی را مشاهده کردند، زمانی که بزرگسالان به نوزادان با پستانک در دهان، حالات صورت یا حرکات دست را برای جلوگیری از پاسخ های فوری نشان دادند. به محض برداشتن پستانک، حالات صورت نوزادان بسته به حالت چهره یا حرکت دستی که بزرگسال نشان می داد تغییر می کرد.

تعامل نوزاد مراقب در روانشناسی

یکی از مهمترین محققین تعامل مراقب و نوزاد در روانشناسی مری آینزورث بود. برای مطالعه تعامل مراقب و نوزاد، Ainsworth اغلب از روشی به نام موقعیت عجیب استفاده می‌کرد.

موقعیت عجیب روشی است که برای مشاهده و مطالعه دلبستگی مراقب و نوزاد استفاده می شود که در آن کودک در محیطی قرار می گیرد که با آن ناآشنا است. واکنش کودک زمانی مشاهده می شود که مراقب آن را ترک می کند و بعداً برمی گردد.

آینسورث با استفاده از آزمایش‌های موقعیتی عجیب برای شکل‌گیری نظریه دلبستگی، سه نوع دلبستگی را ارائه می‌کند که فرد از دوران کودکی شروع به ایجاد آن می‌کند.

دلبستگی ایمن: نوزادان با این سبک دلبستگی با کاوش در محیط‌های جدید در زمانی که مراقبشان حضور دارد راحت هستند، زمانی که مراقبشان می‌رود فقط موقتاً مضطرب می‌شوند و وقتی مراقبشان برمی‌گردد، آرامش پیدا می‌کنند.

دلبستگی مقاوم در برابر ناایمن: نوزادانی که این سبک دلبستگی دارند بسیار چسبنده هستند، به تنهایی در کاوش کردن مشکل دارند و وقتی مراقبشان را ترک می‌کند به شدت مضطرب می‌شوند.

دلبستگی ناایمن-اجتنابی: نوزادان با این سبک دلبستگی وقتی در اتاق هستند توجه کمی به مادر خود نشان می دهند و هنگام خروج هیچ ناراحتی نشان نمی دهند.

مفهوم مهم دیگری که اغلب هنگام بررسی تعاملات مراقب و نوزاد در روانشناسی مورد بحث قرار می گیرد دوره بحرانی است.

دوره‌های بحرانی به پنجره‌های بهینه رشد اشاره دارد که در آن فرد باید در معرض تجربیات یا محرک‌های خاصی قرار گیرد تا به طور طبیعی رشد کند.

دوره‌های بحرانی به توضیح اینکه چرا تعامل مراقب و نوزاد می‌تواند چنین تأثیر عمده‌ای در کل زندگی فرد داشته باشد کمک می‌کند.

مطالعه حیوانی انجام شده توسط کنراد لورنز (1952) را در نظر بگیرید که در آن او چسبندگی جوجه غازهایی را که اخیراً از تخم خارج شده بودند مشاهده کرد. غازها در عرض 13 تا 16 ساعت پس از بیرون آمدن از تخم، به اولین جسم متحرکی که دیدند، که معمولاً لورنز بود، چسبیدند. طول عمر این دلبستگی ها از این ایده پشتیبانی می کند که دلبستگی که در دوره های بحرانی رخ می دهد می تواند بر دلبستگی آینده تأثیر بگذارد.

نمونه های تعامل نوزاد مراقب

شافر و امرسون (1964) در مطالعه طولی خود دریافتند که دلبستگی اولیه نوزادان به مادرشان در حدود 7-6 ماهگی رخ می دهد. در حدود ده ماهگی، نوزادان وابستگی های ثانویه به پدر و سایر اعضای خانواده پیدا می کنند که شروع دلبستگی های متعدد نیز می باشد.

در 18 ماهگی، 31 درصد از نوزادان به خواهر و برادر، پدربزرگ و مادربزرگ، همسایه یا سایر اعضای خانواده دلبستگی پیدا کردند. شافر و امرسون پیشنهاد می کنند که نوزادان مراحل دلبستگی زیر را طی کنند:

غیر اجتماعی – 0-6 هفته.

دلبستگی بی رویه – 6 هفته تا 7 ماه.

دلبستگی خاص – 7-9 ماه.

پیوست های متعدد – 10 ماه +.

این دو محقق دریافتند که مادر در 18 ماهگی نوزاد خود، هنوز از اولین رقم های دلبستگی است. دیگر دلبستگی ها بسته به میزان اهمیت آنها برای هر کودک در یک ” سلسه مراتب” با یکدیگر تفاوت دارد.

محققان به این نتیجه رسیدند که نوزادان بیشتر با کسانی که به سیگنال های نوزاد پاسخ دقیق می دهند نسبت به کسانی که زمان بیشتری را با نوزاد می گذرانند پیوند برقرار می کنند. این واکنش حساس نامیده می شود. پاسخ دادن به سیگنال های نوزاد شامل برقراری ارتباط و بازی با نوزاد و پاسخ به خواسته های نوزاد، مانند گریه برای جلب توجه یا درخواست چیزی (مثلاً یک اسباب بازی یا یک برنامه تلویزیونی مورد علاقه) است.

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا